حکایت ها

۱۳ شهریور ۱۳۹۴

چشمه باشید

استاد شاگردانش را به یک گردش تفریحی به کوهستان برده بود .بعد از یک پیاده روی طولانی همه خسته و تشنه در کنار چشمه ای نشستندو تصمیم گرفتند استراحت کنند .استاد به هریک از آنها لیوان […]
۱۲ شهریور ۱۳۹۴

مهربانی بالاترین است

يك پژوهشگر انسان‌شناس در آفريقا، به تعدادى از بچه هاى بومى يك بازى را پيشنهاد كرد. او سبدى از ميوه را در نزديكى يك درخت گذاشت و گفت: هر كسى كه زودتر به آن سبد برسد، […]
۲۳ مرداد ۱۳۹۴

جواب به ابوالحسن خرقانی

جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد…!!! اول:مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد!!!او گفت؛ای شیخ ! خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد شد…!!! دوم:مستی […]
۱ خرداد ۱۳۹۴

ﻣﺎ ﺗﻮﺑﻪ ﺷﮑﺴﺘﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﺩﻝ ﻧﺸﮑﺴﺘﯿﻢ

ﺟﺬﺍﻣﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻬﺎﺭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﻼﺝ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﮐﺮﺩﻧﺪ .ﺣﻼﺝ ﺑﺮﺳﻔﺮﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﭼﻨﺪ ﻟﻘﻤﻪ ﺑﺮﺩﻫﺎﻥ ﺑﺮﺩ.ﺟﺬﺍﻣﯿﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻣﯽﺗﺮﺳﻨﺪ، ﺣﻼﺝ ﮔﻔﺖ؛ ﺁﻧﻬﺎﺭﻭﺯﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ […]
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴

اهو وشیر

سرعت آهو 90 کیلومتر در ساعت است در حالی که سرعت شیر 57 کیلومتر در ساعت است پس چطور آهو طعمه ی شیر می شود؟....ترس آهو از شکار شدن باعث می شود که او برای سنجش […]
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴

قطره عسل

قطره عسلی بر زمین افتاد..مورچه ی کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه ای دیگر نوشید…باز عزم رفتن کرد، اما احساس […]
۲۴ بهمن ۱۳۹۳

ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻣﺎ

ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺳﺮﺩ ﮐﻼﻍ ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺟﻮﺟﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﺳﯿﺮ ﮐﻨﻪ ﮔﻮﺷﺖﺑﺪﻥ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﺑﻪ ﺟﻮﺟﻪ ﻫﺎﺵ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻧﺪ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﻭ ﮐﻼﻍ ﻣﺮﺩ!ﺍﻣﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺵﻧﺠﺎﺕ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ:ﺁﺧﯽ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ ﻣﺮﺩ, ﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﯾﻢ […]
۲۰ آبان ۱۳۹۲

کودک سر چهار راه

کودک سر چهار راه.. کاسه زنگ زده اش را دوره می گرداند وبا نگاه براقش به همه م ینگریست کاسه از سکه پر شد… سکه های گرد .. طلائی .. وگاهی اسکناس ولی پر از خالی.. […]