مگر نه اینکهشراب کهنه گوارا ترینسیب رسیده خوشمزه ترینوبوی کنده سوزان ..خوشبو ترین استمنهم سرباز پیری هستم کهعاشق ترینموشاید صادق ترین…. وهنوز در وادی های عشق میتازم تا او را بیابمومن خواهم یافتکجایند همرهان من ؟؟؟تو […]
در حضور خارها هم مي شود….. يک ياس بوددر هياهوي مترسک ها ….پر از احساس بوددست در دست پرنده ….بال در بال نسيمساقه هاي هرز اين ……بيشه ها را داس بودکاش مي شد …حرفي از “کاش […]
نه بر پیکار ما با با طعنه هر فرزانه می خنددبسهل انگاری ما هر عاقل ودیوانه میخنددستونهائی که میلرزید از طوفان خشم مابروی لاشه بیجان ما مستانه می خنددگلستان که نشد این ملک تا بلبل در […]
نه دیگر آن رسیدن ها ..نه شوق وذوق دیدنهانه سوی هم دویدن ها ..عقب رفتیم پنهانینه دیگر حرف اینده..نه بر لبهایمان خندهدو دیوانه دو بازنده ..دراین بازی چه میدانیخانم مریم حیدر زاده