عاشقم ، سوخته ام ، وابگذارید مرا لحظه ای با دل شیدا بگذارید مرا من در افتاده ام از پا ، دگر ای همسفران ببُرید از من و تنها بگذارید مرا سرنوشت من و دل […]
دست از دلم بـــدار کــه دیوانه ام هنوز عمـــری بگرد شمع جمال تــو گشته ام و آتش نخورده بــر پر پـروانه ام هنوز در خانه ای کـــه دولت وصل تو یافتـــم چون حلقه بسته بر […]
میگریم و می خندم ، دیوانه چنین باید میسوزم ومیسازم ، پروانه چنین باید می کوبم ومی رقصم ، می نالم ومیخوانم در بزم جهان شور، مستانه چنین باید من این همه شیدایی ، دارم […]
اهل گردم، دل ديوانه….. اگر بگذارد نخورم مي، غم جانانه اگر بگذارد گوشه ای گيرم و فارغ ز شر و شور شوم حسرت گوشهء ميخانه اگر بگذارد عهد کردم نشوم همدم پيمان شکنان هوس گردش […]
به بزم عارفان امشب عجب جانانه می رقصم به گرد شمع رخسارش .چنان پروانه می رقصم سماع عاشقان بنگر که مست وحدتم سازد پی ان پیر فرزانه ..من دیوانه می رقصم می تاکش نمی خواهم […]
دیگر کدام روزنه دیگر کدام صبحخواب بلند و تیره ی دریا راآشفته و عبوستعبیر می کند ؟ من می شنیدم از لب برگاین زبان سبزدر خواب نیم شب که سرودش رادر آب جویباربدین گونه شسته […]
زمانه حادثه رویید با نشانه ی دیگرچنین زمانه چه سخت است در زمانه ی دیگرهزار خنجر کاری به انحنای دلم آهمخوان ، ترانه مخوان ، باش تا ترانه ی دیگربهانه بود مرا شرکت قیام گذشتهعطش […]
شمع را باید که کشت و….شعله اش را سر بُرید؟همنشین شب شد و در قعر تاریکی سُرید ؟ درهراس از شب پرستان ازچه باید خوار زیست ؟با دهان دوخته ، چشمان خون ،خواند و گریست؟درخفا […]
من پریشان خاطرم امشب دلآرامم کجاست؟آنکه با عشقش بسوزاند سرانجامم کجاست؟ آنکه بر جانم بریزد آتشی از عشق خودبا شرابی از دو چشمش پر کند جامم کجاست؟آنکه با ناز نگاهش میکند دیوانه امیا که با […]