مگذار شکوه چشمان تندیس وارتیا عطر گل سرخی شبانهبا نفست بر گونه ام می نشیند از دست بدهممی ترسم از تنها بودن در این ساحلچونان درختی بی بارسوخته در حسرت گل برگ جوانیکه گرمایش بخشداگر گنج […]
ناله به دل شد گره ، راه نيستان كجاست؟ خانه قفس شد به من طرف بيابان كجاست؟ اشك به خونم كشيد ، آه به بادم سپرد عقل به بندم فگند ، رخنهء زندان كجاست؟گفت پناهت دهد […]
گر نهای عین تماشا ….حیرت سرشار باشسر به سر دلدار یا آیینهٔ…. دلدار باشبا هجوم عیش شو چون نغمهٔ ذوق وصالیا سراپا درد دل چون نالهٔ بیمار باشبال و پر فرسودهٔ دام فلک نتوان شدنگر همه […]
یاران از این دیار، چه بسیار، رفته اند از این دیار بسته به رگبار رفته اند جانهای پاک با گذر از سیم خاردار تا ناکجای آبیِ دیدار رفته اند دیریست خاطراتِ بهارانِ برگ و گُل از […]