می خواهم دریایی نقاشی کنم
رنگین کمانی…
اما نمی توانم
تلاش می کنم جزیره ای را کشف کنم
که درختانش،
به جرم مزدوری
به دار آویخته نمی شوند
و شاپرکهایش،
به جرم سرودن شعر
محبوس نمی شوند
اما نمی توانم
سعی می کنم اسبهایی را نقاشی کنم
که در دشتهای آزادی می تازند
اما نمی توانم
می خواهم قایقی بکشم
که مرا با تو
تا آخر دنیا ببرد
اما نمی توانم
می خواهم وطنی اختراع کنم
که مرا به جرم دوست داشتن تو،
پنجاه ضربه تازیانه نزند…
اما نمی توانم…
تابلوی زیبای نقاشی از دوست هنرمندم سرکار خانم مهوش طایفه نوروز است
از ایشان که اجازه فرمودند سپاسگزارم